كنارم بخواب و به دورم بتابو
از اين لب بنوش چو تشنه كه آبو
گل آتشي تو حرارت منم من
كه ديوانه بي قرارت منم من
خدا دوست دارد لبي كه ببوسد نه آن لب كه از ترس دوزخ بپوسد
خدا دوست دارد من و تو بخندیم نه در جاهلیت بپوسیم بگندیم
بخواب آرام پیش من لبت را بر لبم بگذار
مرا لمسم کن و دل را به این عاشق ترین بسپار
بخواب آرام پیش من منی که بی تو میمیرم
لبت را بر لبم بگذار که جان تازه می گیرم