دل نوشته ها


 

گفتم ای جنگل پیر تازگی ها چه خبر؟

پوزخندی زد و گفت:

هیچ کابوس تبر

نويسنده: صبا | تاريخ: 28 / 7 / 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

برآنچه دلخواه من است

حمله نی برم

بلکه خود را برتمامی بر آن می افکنم

اگر بر آنم

تا دیگر باره و دیگر بار

بر پای بتوانم خواست

راهی جز اینم نیست

«مارگوت بیکل»

نويسنده: صبا | تاريخ: 27 / 7 / 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

آخرین فتح بشر رهایی او از قید احتیاجات

 

زندگی خواهد بود یعنی اضمحلال ونابود

 

شدن نژاد از روی زمین

 

<صادق هدایت>

نويسنده: صبا | تاريخ: 26 / 7 / 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

برای انسان های کوشا بن بست معنا ندارد

چون میدانند

یا راهی باید یافت

یا راهی باید ساخت

نويسنده: صبا | تاريخ: 26 / 7 / 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

مهم این نیست که قشنگ باتشی...

قشنگ این است که مهم باشی حتی برای یک نفر

کوچک باش و عاشق....که عشق خود می داند آئین بزرگ کردنت را

بگذار عشق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو با کسی

موفقیت پیش رفتن است نه به نقطه پایان رسیدن

فرق نمی کند گودال کوچک آبی باشی

یا

دریایی بیکران

زلال که باشی آسمان در تو پیداست

نويسنده: صبا | تاريخ: 26 / 7 / 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

تورا به عشق

به آبی

به گیسوان شب ودم سپیده شادی

عروس باش

عروسک نباش

نويسنده: صبا | تاريخ: 23 / 7 / 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

 

تو گران مایه ترین تصویری

 

من اگر قاب تو باشم کافیست

نويسنده: صبا | تاريخ: 22 / 7 / 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

بسترم

 

صدف خالی یک تنهاییست

 

وتو چون مروارید گردن آویز کسان دیگری

نويسنده: صبا | تاريخ: 22 / 7 / 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

گرچه می گفتند و می گفتم

شب بلند و زندگی در واپسین عمر کوتاه است

اما....

در ضمیر من یقین فریاد می زند

همتی کن در صبوری

صبح در راه است

نويسنده: صبا | تاريخ: 22 / 7 / 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

آه باران

ای امیدجان بیداران

بر پلیدی ها

که ما عمریست در گرداب آن غرقیم

آیا چیره خواهی شد؟؟؟؟؟؟؟؟

<فریدون مشیری>

نويسنده: صبا | تاريخ: 22 / 7 / 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

 

قرارمان یک مانور کوچک بود

قرار بود تیرهای نگاهت مشقی باشد

اما ببین

یک جای سالم بر قلبم نمانده

نويسنده: صبا | تاريخ: 22 / 7 / 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

 

بزن به سیم تنم زخمه را که لبریزم

بزن خزان زده برگم ولی نمی ریزم

هوای ابری بی بارشم

بزن

شاید گریه های فرو خورده را بر انگیزم

نويسنده: صبا | تاريخ: 22 / 7 / 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

عزیز دلم

جای بوسه هایت

پرپر می زند

بر روی لبانم

چقدر دلگیر است بی تو

این بامدادان عطرآگین پاییزی

ومن

چشم به راه

نوبرانه آغوش تو هستم

نويسنده: صبا | تاريخ: 22 / 7 / 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

 

چقدر خوشحال بود

 

شیطان

 

وقتی سیب را چیدم

 

گمان می کرد فریب داده است مرا

 

نمی دانست

 

تو پرسیده بودی

 

مرا بیشتر دوست داری

 

یا ماندن در بهشت را...........

نويسنده: صبا | تاريخ: 22 / 7 / 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

 

چه کسی می گوید

که گرانی اینجاست

دوره دوره ارزانیست

چه شرافت ارزان

تن عریان ارزان

ودروغ از همه چیز ارزان تر

آبرو قیمت یک تکه نان

وچه تخفیف بزرگی خورده است

قیمت هر انسان

نويسنده: صبا | تاريخ: 22 / 7 / 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

 

دخترک برگشت

چه بزرگ شده بود

پرسیدم:پس کبریت هایت کو؟

پوزخندی زد

گونه اش آتش بود

سرخ و زرد

گفتم:می خواهم امشب

با کبریت های تو این سرزمین را به آتش بکشم

دخترک نگاهی انداخت

تنم لرزید

گفت:کبریت هایم را نخریدند

سال هاست تن می فروشم

می خری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

نويسنده: صبا | تاريخ: 22 / 7 / 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

 

زخمی بر پهلویم هست

 

روزگار نمک می پاشد

 

ومن تاب می خورم

 

وهمه فکر می کنند می رقصم

نويسنده: صبا | تاريخ: 22 / 7 / 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

حالا که فته ای

پرنده ای آمده است

در حوالی همین باغ روبرو

هیچ نمی خواهد

فقط می گوید

کو کو..............

نويسنده: صبا | تاريخ: 22 / 7 / 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |